من و مرد در آینه

مرد تنها ، فقط با تصور یه تصویر توی آیینه ذهنش داره زندگی میکنه. محیط کاملا قهوه ای. مخاطب مرد توی آینه که هیچ وقت حرف نمیزنه. زندگی مرد توی آینه به یه لامپ توالت بستگی داره. خاموش بشه میمیره ....

من و مرد در آینه

مرد تنها ، فقط با تصور یه تصویر توی آیینه ذهنش داره زندگی میکنه. محیط کاملا قهوه ای. مخاطب مرد توی آینه که هیچ وقت حرف نمیزنه. زندگی مرد توی آینه به یه لامپ توالت بستگی داره. خاموش بشه میمیره ....

خسته

چرا خیره میشی توی چشمام ؟ هیچ وقت هم از رو نمیری ! گاهی وقتا انقدر به یکی خیره میشم که نگاهم کنه٬ بعد انقدر ادامه میدم تا کم بیاره و نگاهش رو برگردونه٬ ولی تو هیچ وقت کم نمیاری .

هر چند وقت یه بار باید بیایم رو به روی هم بایستیم ببینیم اشکالاتمون چیه٬ به هم بگیم و بریم... راستی چرا انقدر خسته ای ؟ چرا انقدر تو خالی شدی؟ .... یادم نبود تو هم دو هفته ای میشه که کاملا تنها شدی ... من باید جور تو رو بکشم یا تو باید جور من رو بکشی ؟ آخه دو نفر که نمیشه زندگیه یکسان داشته باشن ؟ .... صورتت کثیفه ٬‌سیاه شدی ٬ باید تمیز بشه ... توی توالت پارک که بهت گفتم موهات ریخته به هم ٬ چرا درستش نکردی ؟

این دو هفته هم تجربه ای برای خودش... اولین باره که تنهای تنها میشم .... نه .... من شش ساله که تنهای تنهام. فقط الان علنی شد. بود و نبودش زیاد فرقی هم نداره... به جز کم شدن یه عالمه سر و صدا و جیغ و داد از زندگیم و اینکه دیگه کسی نیست که گیر بده چرا انقدر درس میخونم و توی دانشگاه میمونم ... تو هم مثل من خسته ای ...

برو بخواب ... فردا هیچ کاری ندارم که بکنم ... شاید مثل امروز رفتم پیاده جاهای جدید شهر رو کشف کنم . . . از تنهایی بهتره.