من و مرد در آینه

مرد تنها ، فقط با تصور یه تصویر توی آیینه ذهنش داره زندگی میکنه. محیط کاملا قهوه ای. مخاطب مرد توی آینه که هیچ وقت حرف نمیزنه. زندگی مرد توی آینه به یه لامپ توالت بستگی داره. خاموش بشه میمیره ....

من و مرد در آینه

مرد تنها ، فقط با تصور یه تصویر توی آیینه ذهنش داره زندگی میکنه. محیط کاملا قهوه ای. مخاطب مرد توی آینه که هیچ وقت حرف نمیزنه. زندگی مرد توی آینه به یه لامپ توالت بستگی داره. خاموش بشه میمیره ....

پادزهر

کاش می شد بلند فریاد زد: آنچه از من یا هر کس دیگر در ذهن داری یا می بینی جنبه ای از وجود خودت است! در حالت عادی، آدم ها فقط آیینه هایی هستند که از کنارتان عبور می کنند ... اینکه چه در آیینه می بینی بستگی به عمق فرا فکنی جنبه های مختلف خودت دارد... بسته به آن تصور یا توهم، به کسی نزدیک می شوی یا از کسی فرار می کنی ... بعضی وقت ها این نقش فرا فکنی شده توسط فرد مقابل پذیرفته می شود و شروع به بازی آن نقش می کند ... گاهی هم این اتفاق نمی افتد!

زمانی که کسی درباره من نظر یا قضاوتی را بیان می کند من در واقع تصویر شفافی از جنبه ای نهفته و زیست نشده از خودش را می بینم که تمنای آزادی و تعادل دارد! حتی گاهی کسی نظر خودش درباره خودش را از طرف من بیان می کند! و بعد شکایت می کند که من چرا همچین نظری دارم؟ در موارد پیچیده تر، نظر خودش نسبت به خودش را از طرف من فرض می کند و بعد به دلیل بی عدالتی و ظلمی که در موردش شده تصمیم به تلافی و انتقام می گیرد! در برخی از مواد حتی کوچکترین کار یا حرف ساده و روزمره به بدترین مفاهیم ممکن تعبیر، و تبدیل به خنجر های زخم زننده ای می شوند که زخم شان ممکن است سال ها چرک بیرون بریزد! اینجا ممکن است با رفتارهای تکانشی شدید مواجه شویم ... مثل پاک کردن کل اکانت ها یا بلاک کردن از تمام راه های ارتباطی یا نامه های بلند بالای بسیار عجیب درباره تمام بلاهای وحشتناکی که آن رفتار بر سرش آورده و اینکه کسی چقدر حیوان غریبی باید باشد که اینگونه ستم کند و  ... 

ممکن است همانطور که کتاب روان درمانی اگزیستانسیالیستی مطرح می کند مشکل مربوط به پذیرش کارها و احساسات و کلا مسئولیت پذیری باشد! شاید عوامل دیگری باشد ... به هر حال برای شنونده می تواند بسیار آزار دهنده باشد! شنیدن حرف هایی از زبان افرادی که در جایی بودند که درباره شما حرفی زده شده یا دریافت متنی بلند بالا حاوی داستان های عجیب و شوکه کننده  از طرف کسی که ممکن است آشنا یا دوست کنونی یا سابق باشد می تواند بار ذهنی عجیبی ایجاد کند که حفظ آرامش و بروز رفتار منطقی درست را سخت می کند. اصولا نیازی به جواب دادن نیست. فقط باید خواهش کرد که  تکرار نشود. نه لازم است دفاعی شود نه لازم است برای اثبات اشتباه بودن اتهامات سنگین و غیر انسانی، تلاش خاصی صورت بگیرد. مرتب باید برای خود یادآوری کرد که این ها فقط جنبه های تاریک و بروز داده نشده از خود آن شخص است و ربطی به حقیقت ندارد. صرفا بیان چند جمله درباره اینکه تا وقتی از کسی نظر پرسیده نشده نباید نظری بدهد، ابراز عدم علاقه به دریافت دوباره این گونه متن ها،  و درخواست برای عدم ارسال مجدد کافی است. اگر آبروی خود نزد دیگران  را از دست رفته می دانید بهتر است تجدید نظری جدی درباره ارتباط داشتن با  افرادی که بر اساس حرف های کسی درباره شما تصمیم گیری می کنند انجام دهید. 

و اینکه شما جای فرد مقابل نیستید ... زخم های زندگی اش را نمی دانید ... قضاوت نکنید ... آرام گذر کنید! همین ...

اگر همیشه خود را قربانی اتفاقات و افراد میدانید، شاید باید کمی مسئولیت پذیری و انتخاب را یاد بگیرید. لطفاً قبل از گرفتن انتقام یا تخریب فرد ظالم، خطرناک، سمی، شیطان، مسئول تمام بدبختی ها و ... یک سر به یک مشاور آگاه بزنید! سپاسگزارم.