من و مرد در آینه

مرد تنها ، فقط با تصور یه تصویر توی آیینه ذهنش داره زندگی میکنه. محیط کاملا قهوه ای. مخاطب مرد توی آینه که هیچ وقت حرف نمیزنه. زندگی مرد توی آینه به یه لامپ توالت بستگی داره. خاموش بشه میمیره ....

من و مرد در آینه

مرد تنها ، فقط با تصور یه تصویر توی آیینه ذهنش داره زندگی میکنه. محیط کاملا قهوه ای. مخاطب مرد توی آینه که هیچ وقت حرف نمیزنه. زندگی مرد توی آینه به یه لامپ توالت بستگی داره. خاموش بشه میمیره ....

سنگ صبور

سنگ ... کاغذ ... قیچی!!!

سنگ ....... کاغذ .......قیچـــــــــی!!!!!!

بازم که باختی بانو ...

سرش رو تکیه داده به شیشه ماشین. پاهاش رو بغل کرده و آهنگ رو زمزمه میکنه ... 

شیشه بزرگ عینک آفتابیش به جاده خیره شده ولی چشماش بسته است ...

مرد توی آیینه داره از توی آیینه عقب یه چشمی من رو نگاه میکنه ... 

- من که گفتم مجبور نیستی بیای! اگه میخواستی پیش مادرت بمونی ... خوب میموندی ...

چیزی نمیگه ... این یعنی اگه ساکت نشی قول میدم تا آخر راه یه کاری کنم خودت با کمال میل برگردی ... مجبورم به سنگینی افکارش احترام بگذارم !


======


= چند روز طول میکشه؟

- باید برم ببینم چی میشه!

= تمام حرفام رو فهمیدی و این تصمیم رو گرفتی یا باید باز هم تکرارشون کنم؟

- :) فهمیدم ...

= فکر نکنم!

- ببین سعی کن یککم شرایط من رو هم درک کنی ... من این کارو ...

= آره، آره ... شرایط تو ... تو این کارو برای خوش گذرونی نمیکنی ... ولی نمیدونم چرا هر وقت من برنامه گذاشتم برم جزیره تو باید یه کار برات پیش بیاد !! ... تو مشکلت با اون جهنم چیه؟ 

- مشکل؟! ... یه بار دیگه هم این بحث رو کرده بودیم ... بازم باید ادامه بدیم ؟

= باشه ... من بغض نمیکنم ... تو هم برو به اون کار مسخره ات برس ... پشت سرت رو هم نگاه نکن ...

- ببین آخه ...چرا ...

= من اسمم ببین نیست !!!! با اسم لعنتی من هم مشکل داری ؟؟!!!! :((


==============


- بانو بیداری؟

= نه!

- باشه ... فقط میخواستم بگم بلیط های سفرمون جور شد ...

از جاش میپره و رو به من روی تخت میشینه ...

= چی؟!!!!!!!!

- هیچی ...

= یه بار دیگه بگو ... 

- خوابم، نمیتونم توی خواب حرف بزنم ... :)