-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 دی 1385 14:07
امتحان دارم و وقت ندارم. ببخشید.
-
کابوس
پنجشنبه 14 دی 1385 12:19
چیه ؟ باز چه مرگت شده ؟ نفس نفس میزنی. داری مثل بید میلرزی. اینجا که خوب گرمه پس چیه ؟ نکنه تو هم مثل من .... باز هم کابوس دیدی ؟ باز هم ... چند وقته نمی دونم چی شده اکثر شب ها کابوس میبینم. تو هم همین طوری ؟! نیگا کن انقدر عرق کردی که انگار زیر دوش بودی. پای چشمات هم گود رفته . میترسم برم بخوابم ... آره میترسم. اگه...
-
این نو بهار عشق ...
پنجشنبه 7 دی 1385 11:16
این لباسه بهم میاد نه ؟ ... به تو که خیلی میاد. رنگش هم مناسبه. با کلی تخفیف و ارفاق میشه گفت بفهمی نفهمی تیپت بد نشده ! پر رو نشو .... تا یککم ازت تعریف میکنن بی جنبه بازی در میاری. از بچگی از کت شلوار بدم میومد. از بچگی هم هر جا میخواستیم بریم تن من کت شلوار میکردن. آخه بچه چهار ساله چیه دیگه که کله پاچش چی باشه ....
-
من چسبیده به سنگ گذشته ام ، تو آفتاب دیگران
پنجشنبه 30 آذر 1385 09:42
دلم برات تنگ شده. نه به اون موقع که هر جا نیگا میکردم تو رو میدیدم ، نه به الان که چندین ساعت میگذره اصلا پیدات نیست. شیطونه میگه برم یه جا که آینه داشته باشه ببینمت . پشت این دستگاه نشستم منتظرم 3 ساعت تموم بشه نتیجه ببینم که چی میشه. مرده شوره هر چی نتیجه و دستگاه و .......... یادش به خیر کارگاه پارسال ... مینشستم...
-
آینه ی دروغ گوووو
پنجشنبه 23 آذر 1385 11:50
نیگام نکن ، باهات قهرم. این بود رسم رفاقت ؟ بعد از این همه رفاقت ، درد دل ، فکر میکردم تو دیگه باهام روراستی... تو هم بهم دروغ میگی ........ بزنم دنیات رو بشکنم ؟ .... تو که زندگیت به یه تیکه آینه بنده خجالت نمیکشی دروغ میگی ؟ ........ البته دروغ نگفتی، فقط تمام حقیقت رو نگفتی.... عجب رویی داری ، باز هم نمیخوای نشون...
-
نیاز !!! ؟؟؟
پنجشنبه 16 آذر 1385 09:46
به به ، سلام ........ اینجا چیکار میکنی ؟ قرار بود فقط توی آینه باشی. نمی دونستم توی مانیتور هم میای. چرا وقتی خاموش میکنم میای! از کارات سر در نمیارم. !!! بیا بریم خونه ، دیگه دیر شده. سایت کامپیوتر دانشگاه تا 7 بیشتر باز نیست. برم خونه که چی ؟ برم اونجا چیکار کنم ؟ اصلا اگه نرم چی میشه ؟ هیچ کس نمیفهمه ، برای کسی هم...
-
رقص دیوانگی
پنجشنبه 9 آذر 1385 09:16
چت شده ؟ چرا این جوری نیگا میکنی ؟ تا حالا ندیدی یکی سرش رو ببره زیر آب یخ ؟ داری می لرزی ، لب هات هم یککم کبود شده . همیشه از اینکه یه دفعه سرم رو از زیر آب یخ بیرون بیارم و صاف واستم لذت میبردم. تک تک قطره هایی که روی بدنم میریزن و آروم پایین میان رو حس میکنم و احساس بی وزنی میکنم. چون به نظرم اونا ثابت هستن و من...
-
اشک
دوشنبه 29 آبان 1385 08:28
امروز من یه کشف بزرگ کردم ... میدونی قلب انسان گرم ترین و پرفشار ترین جای بدن اونه و چشماش سردترین و کم فشار ترین جا ؟ خودم کشفش کردم. اثبات : دو سوم بدن ما از آب تشکیل شده. وقتی آب به قلب میرسه تحت گرما و فشار زیاد بخار میشه و جایی زیر گلو جمع میشه. وقتی فشار بخار گلو با فشار بخار مغز یکی میشه بخار از گلو به بالا...
-
کادو
چهارشنبه 17 آبان 1385 15:57
میدونی ... امروز یه روز خوبیه ٬ صبح که از خواب پا شدم هوا ابری بود ٬ از پنجره که بیرون رو نگاه میکردی همه جا قهوه ای بود. تاریکی آرامش بخش . یه نیم ساعتی روی تخت به هوا نگاه میکردم. اگه میشد همیشه هوا قهوه ای باشه چه خوب بود ... بوی بارون رو خیلی دوست دارم ... مخصوصا اگه هوا سرد باشه.. نیگا به صورت کبودم نکن ......
-
سر گیجه
شنبه 6 آبان 1385 17:33
میدونی این چیه توی دستم ؟ بهش میگن مسواک ... باهاش دندونا رو تمیز میکنن. نگاه کن اینجوری ... داشتم فکر میکردم اگه یه مسواک خیلی بزرگ بود که جامعه رو میشد باهاش تمیز کرد تو قاطی آشغالا کنده میشدی یا همون جوری سر جات میموندی ... ! دلم میخواد یه بار بشینم برات از اول قصه زندگیم رو بگم. نمیدونم چرا تا حالا هر وقت بهت...
-
خسته
سهشنبه 2 آبان 1385 23:21
چرا خیره میشی توی چشمام ؟ هیچ وقت هم از رو نمیری ! گاهی وقتا انقدر به یکی خیره میشم که نگاهم کنه٬ بعد انقدر ادامه میدم تا کم بیاره و نگاهش رو برگردونه٬ ولی تو هیچ وقت کم نمیاری . هر چند وقت یه بار باید بیایم رو به روی هم بایستیم ببینیم اشکالاتمون چیه٬ به هم بگیم و بریم... راستی چرا انقدر خسته ای ؟ چرا انقدر تو خالی...
-
سلام
یکشنبه 30 مهر 1385 22:06
سلام تو از کی تا حالا اونجایی ؟ پس چرا من نمیدیدمت؟ من فقط تا حالا خودم رو اون تو میدیدم. تا حالا فقط به خودم نگاه میکردم. سرم شلوغ بود آخه. میدونی که ..... میبینی ٬ حالا فقط من موندم و تو. دیگه هیچکس نیست که باهاش بشه حرف زد. فقط من و تو و خدا ... هیچ کس نیست که حرف من رو بفهمه .. یا بهتر بگم من نمی تونم جوری حرف...